دختری اینجا می خواست آسمانش را با تو قسمت کند ؟

پشت کدامین لحظه بن بست جا ماندی تا ببینی

دختری اینجا می خواست در تنهایی خویش

 آسمانش را با تو قسمت کند ؟

وسعت آسمان تو آنقدر بزرگ بود که

حتی تجسم آسمان کوچک من در آن گم شد ...

هیچ کس ندانست در بی پناهی شبهای تاریکم

چگونه قلبم پر از احساس وآسمانم پراز ستاره بود...

و من چقدر بر حقیقی بودنش برخود میبالیدم...

اما !

شاید که دیگر مهم نیست

که از تو گلایه کنم

دیگر از خدایم هم نخواهم پرسید

که چرا سهم من از این همه سکوت و گذشت وسادگی ...

چیزی جز سرکوب غرور

سنگسار احساس

و منطقهای بی دلیل نبود؟

من میروم تا در پس ستارگان خاموش خویش گم شوم

بی آنکه تو را در آسمان کوچکم گم کنم...

و دیگر هرگز

از تو نخواهم پرسید

که چــــــــــــرا

وسعت آسمان تو

آنقدر بزرگ بود که حتی

 تجسم آسمان کوچک من در آن گم شد؟

دیگر هرگز

نخواهم پرسید :

چرا ...

.

.

.

 

 

 

از چی می ترسم،لایه برداری پوست...

http://setigh.com/modules.php?name=NukeJokes

از چی می ترسم،لایه برداری پوست ، من با تبعیض نژادی موافقم !!، مردهای خودشیرین ، تورم ، فیلمهایی که دیدم ، بی خیاط شدنم اونم دم عیدی!!

 

 

1 _ در ادامه پستهای اختصاصی که داشتم مثل هزینه خانومها وآقایون ....یا چی دوس دارم وچی دوس ندارم .یا همون پستهای ادامه داره افتخارات من وهمین اواخر هم پست بازی شب یلدا تو این پست کاملا خصوصی و اختصای میخوام بگم از چی می ترسم !

_ ازخدا وترس از گناه وعذاب

_ از اون روزی که خدا این بنده سرپا گناهشو فراموش کنه ودست لطف وکرم ومرحمتشو از سرش برداره

_ از از دست دادن سلامتی

_ از فیلمهای خیلی خشونت بار که دل وروده یکی رو از ته حلقش می کشن بیرون یا مغز یکی می پاشه رو سنگ فرش خیابون ویا خون همه جا رو می گیره.

_ از فیلمهای وحشتناک که خیلی خیلی ترسناک باشه ومدام یه شبح ظاهر بشه وجن ودیو وآدمهای عجیب غریب که گوشت انسان یا سوسک وملخ می خورن .

_ از دیدن عمل جراحی.

_ از اینکه ببینم یکی یه بند انگشتتو کرده تو تخم چشمش که لنز بذاره.

_ از اینکه خودم جرات بکنم ولنز بذارم ویا بدم شخص دیگه ای اینکاررو بکنه .

_ از دیدن مرده ویا تصادفاتی که کشته مرده هاش همینجور وسط خیابون ویا جاده ولو اند.

_ بطور کل از خون کمی می ترسم.مثلا دسته یکی جلوم قطع بشه یا انگشتتش بره زیر ساطور وتیکه تیکه بشه .

_اگه فرض کنم تو جنگل یا کوه ام به تناسب از تمام حیونهایی که ممکن در این دو منطقه ببینم می ترسم .ولی از حیونات خانگی مثل سوسک وملخ وموش و...نمی ترسم .

_ از اینکه بی پول بشم ویا موجودیم از یه حدی پایین تر بره.

_ از نداشتن امنیت وآسودگی خیال.

_ از نارفیق ودشمن دوست نما .

_ موقع رانندگی ، از موتور سواره.

_ از رفتن تو ارگانهای دولتی نه همه ، از اون تعدادی که همه می ترسن.

_ از روبرو شدن با مامورین مالیاتی ، اماکن و....وطرف حساب شدن با هر کدومشون _ از نظر من زبون آدم سرشون نمیشه _

البته این پست بصورت اپن سرس می باشد ودر صورت بیاد اومدن مطالب بیشتر حتما در ادامه به این پست اضافه می شود!

2 _ این چند روز حسابی مشغول بودم. تفریبا به اندازه زمان مصرف شده باید زمان بزارم تا همه چی سروسامان بگیره ، هرچند که اصل کارتا حدودی تموم شده ، البته

اگه روزگار بذاره ویه کار دیگه برامون نتراشه !سرم حسابی شلوغ بود اونقدری که حتی هوس خرید هم بسرم نزد! وقتی خیلی مشغول ویا نگران باشم معمولا بعدش یه

حال اساسی بخودم میدم واز خجالت خودم به یه طریقی درمیام .ایندفعه تصمیم ندارم چیزی بگیرم .رفته ام تو کوک این لایه برداری وپیلینگ وخلاصه صفا دادن به پوست

صورت وبدن .میرم پیش یه از خدا بیخبر دانمارکی که حداقل موقع حساب وکتاب پوست از سرم نکنه! _ با دین وایمونها واون با خداهاش که تاجی بسرمون نمی زنن _ به سارا

دوست خوبم گفتم که دیگه این هفته که خلاص می شم .می تونم دنبال این جنگولک بازی ها باشم .میدونم تو کارش وسواس داره وهم معتقده که کارشو خوب انجام بده .

3 _ من با یه لوول از مردم ویه عده از شغلها وهمینطور یه عده از شهرها مشکل دارم .نمی خوام همه رو با یه چشم نگاه کنم .ولی به حق یا نا بحق _ البته همیشه هم

درست از کار دراومده _با این جماعت مشکل دارم وخوشحالم که حداقل تا چند سال سروکارم به این جماعت نمی افته ! اهههههههههه...آدمهای زبون نفهم بی کلاس! نه قصد

توهین دارم ونه قصد تبعیض نژادی .ولی گاهی این تبعیض نژادی هم چیز بعدی نیست . بابا یه عده خونه خراب کن واعصاب بیار پایینن! واقعا حوصله میخواد که باهاشون

سروکله زد.قبول دارم که کلا معلم خوبی از کار درنمیام وتو توضیح دادن به یه جماعت خاص، کم صبر وحوصله ام وتا حدودی هم حس دیکتاتوری دارم ولی باور کنید خدا

سروکارتون به این گروه نندازه! بالاخره کارم با این جماعت هم تموم شد. ولی دهنمون هم صاف شد._ می ترسم شغل طرف حسابمو بگم باز به کسی بربخوره _ مهم اینه که

الان خلاصم!! همین لحظه رو خوش است .

4 _ایییییییییییی بدم میاد از این مردهای خود شیرین! طرف خبر نداره دسته بیل هم بهش نمی ماسه!میدونید من متاسفانه یا خوشبختانه با اکثریت گرم برخورد می کنم .

وبرام مرد وزن فرق نمی کنه .بقول معروف دوغ ودوشاب برام یکیه.اونقدری هم دوروبرم دیدم که فرق گرم بودن ذاتی طرف وبا خودشیرنی تشخیص بدم .با وجودی که یک کمی

بیشتر از حد هم ریلکسم ولی بلدم چطوری دم این افراد واز ته ببرم که هوسش هم حتی به مخشون خطور نکنه چه برسه که رو لب ولوچه اشون بیاد!

5 _ با این تورم سرسام آور چکار می کنید؟ مگه حقوقا چند برابر شده که گرونی داره بیداد می کنه ؟ ای دهن اونی که رفت وتظاهرات کرد سرویس که حالا ماها باید تاوان

ندونم کاریشو پس بدیم !بنزین بقول خودشون قاچاق می شد .دیگه نون ومایحتاج مردم هم قاچاق می شد که اینقدر باید همه چی گرون بشه؟ .لعنت....لعنت....

6 _ تو این مدت زیاد هم سرگرم کار نبودم چند تا فیلم دیدم .یکیشو که براتون توپستهای قبلی نوشتم ، کد داوینچی ، افسانه 1900، امیلی ومرده!!

7_ یه بدبیاری دیگه ...البته شاید در ظاهر مهم نباشه ، ولی یه جورایی مهمه، این خیاطم زده بسرش ودیگه نمیخواد کار خیاطی بکنه ! ایواااااااااای حالا من کی رو پیدا کنم

که هم کارش تمییز وخوب باشه وهم به نسبت قیمتش مناسب؟ اونم دم عیدی!!...بعد از گرونی ، وتو فکر بودن خرید چند تا لوازم ونداشتن پول ، این بی خیاط شدن دم عیدی

سومین معضل این چند روزمه! خاک تو سر این مهندس اتاق بغلی بکنن.....دهههههههههه...خب باید یه جوریی خودم خالی بکنم یا نه ؟! .حالا نشین اون پشت کامپیوتر وهمینجور سرسری نوشته هامو از سر باز کن ! اگه تو مشهدی ویه خیاط خوب وپدرمادر دار سراغ داری بهم یه ندا بده که حداقل از فکر این معضل بیام بیرون چون با گرونی وبی پولی

که نمی تونم مقابله کنم چه برسه که بخوام بهش فکر کنم تا حلش کنم پس حداقل این یکی که در توانمه رو حل کنم .

 از اخمدی ن ژاد می ژرسن نظرت درمورد این تورم سی درصدی ملک واین گرونی چیه ؟

می بینن داره می خنده

می گن چرا می خندی؟

می گه گل مراد نمی خنده داره گریه می کنه !!